ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دکتر حسین یاوری / دامپزشک، متخصص بهداشت و بیماریهای آبزیان
از عمر واژه اکوسیستم نزدیک به هشت دهه میگذرد. حدود سالهای 1930 بود که یک گیاهشناس انگلیسی بهنام «روی کلافام» برای نخستین بار این واژه را خلق کرد و به کار برد. او در تعریف اکوسیستم چنین گفت: مجموعه عناصر فیزیکی و بیولوژیک که در کنار هم قرار میگیرند و در رابطه با یکدیگر، یک سیستم را خلق میکنند.
این تعریف بعدها کاملتر شد و به نظر میرسد یکی از کاملترین و پذیرفته شدهترین تعاریف اکوسیستم تعریفی باشد که «رابرت کریستوفرسون» در کتاب خود با عنوان Elemental Geosystems ارائه داد: اکوسیستم، یک سیستم طبیعی شامل گیاهان، حیوانات و میکروارگانیسمها (مجموعه موجودات زنده) است که در یک ناحیه مشخص با همه عوامل و اجزای فیزیکی غیر زنده محیط در تعامل هستند.
بحث اکوسیستم به تدریج در قالب زیرمجموعههای دیگری نیز توسعه یافت که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رشد، بلوغ و مرگ اکوسیستمها
- تنوع گونههای زیستی در اکوسیستمها
- مدیریت اکوسیستم
- اقتصاد اکوسیستمها
- اکوسیستم اقتصادی
- اکوسیستم وب
- اکوسیستم کارآفرینی
اگر به برخی از اصطلاحات بالا با دقت بیشتری بنگرید، در مییابید امروزه اصطلاحاتی همچون اکوسیستم وب یا اکوسیستم کارآفرینی مورد استفاده قرار می گیرند که معنای اکوسیستم را از تعریف اولیه آن که مشتمل بر تعامل موجودات زنده و غیرزنده در محیط مشخص بود، به میزان قابل توجهی فاصله داده اند. طبیعتا وقتی یک واژه یا اصطلاح در نوشتارمان به کار میبریم، انتظار داریم به ما کمک کند که دنیا را به شکلی بازتر و عمیقتر ببینیم و تحلیل کنیم.
اما اتفاقات جالب و سیگنالهایی که در روزهای اخیر از سوی مخالفان و موافقان درخصوص دامپزشکی و شیلات به گوش رسید، این قلم را بر آن داشت با این سبک، یعنی تحلیل اکوسیستمی، جوهرش را بر روی کاغذ روان سازد. البته باید بگویم بنده در این جستار سعی در ابراز مخالفت یا موافقت نسبت به این مسئله ندارم؛ چون اولا فکر نمیکنم در جایگاهی باشم که بخواهم چنین کاری بکنم و دوم اینکه میخواهم دقیقا به همین مسئله بپردازم که این گونه حکم قطعی دادن درباره حذف یا ابقای یک دانشآموخته آکادمیک از یک زنجیره تولیدی، واقعا از کدام منطق و استدلال برمیخیزد؟
متعجبم ما ایرانی ها در عصر فرا اطلاعات که به مدد تکنولوژی، همگی ساکنان قاره ششم شدهایم و بنا به عقیده صاحبنظران، در ازای یک قرن برای ساکنان این قاره از منظر دانش داده ها، دیگر صد سال نیست و به یک دهم قرن دنیای واقعی، یعنی ده سال کاهش یافته است؛ چرا و چگونه هنوز به دنبال اثبات ندانسته های یکدیگر هستیم؛ آن هم نه با این هدف که مشکلی را حل کنیم، بلکه به هم بخندیم! هرچند قبلا هم در مطلبی آورده بودم طول عمر شرکتها در سال 2025 به بعد را 12 سال تخمین میزنند. پس اگر در این اکوسیستم هوشمند نباشیم، خود به خود حذف خواهیم شد. با این حال، از این جهت از واژه اکوسیستم استفاده کردم، چرا که طرف دوم این گفتوگو، یعنی فعالان شیلاتی کاملا به آن اشراف دارند. کافیست به روایات و سوالاتی که در ادامه خواهد آمد، از منظر انصاف بنگریم و هوشمندانهتر به آنها بیندیشیم و صد البته خیلی زود هم در پی پاسخی در تایید یا رد مطلب برای تک تک آنها نباشیم.
معتقدم همین اعتماد به نفس کاذب ما ایرانیان یکی از مهمترین عوامل ناپایداری مدیریت بر مبنای اکوسیستم هاست. مثلا کافیست یکی از دوستان قدیمیتان که از قضا او را کاملا می شناسید، بعد از چند سال به موبایل شما زنگ بزند و بر حسب اتفاق، شماره او را در دفترچه تلفنتان نداشته باشید که بتوانید همان ابتدا نام او را به زبان آورید؛ چه ایراداتی که این دوست قدیمی بر شما نخواهد گرفت! حال این که اگر با نحوه مکالمه تلفنی دو انگلیسیزبان تا حدودی آشنا باشیم، میدانیم که بعد از سلام، هر دو خودشان را معرفی میکنند تا از اتلاف وقت پرهیز شود. هدف از این روایت بیشتر این بود تا به طنز تلخ و مشهور دانشآموختگانی برسیم که به انحای مختلف در پی سنجش ندانستههای آنها هستیم تا دانستههاشان! که البته نه فقط دامپزشکی بلکه در همه رشتههای دانشگاهی روایتی از آن نقل شده است. هنوز که هنوز است، بارها برای سنجش همین کمینه، مزرعهدار بهجای شرح تاریخچهی مشکل مزرعه، بالاخص در حوزهی ماهیان آکواریومی، نام ماهی را میپرسد!
اکنون میخواهم در این پرسشها تامل کنید:
- میپرسم: اگر ماهی کوبیا (cobia ) یعنی همان ماهی سکن یا سوکلای را که اتفاقا بومی خلیج همیشه فارس است، همین فردا به یک یا چند دانشآموخته باتجربه شیلات با مدارج عالیه دانشگاهی بدهیم و بخواهیم تا سه ماه آینده 100 هزار لارو آن را برای پرورش آزمایشی در یک مزرعه تحویل دهند، چند نفر توان تولید آن را در کشور دارند؟
- میپرسم: آیا سال 1385 هنگام معرفی میگوی وانامی را به کشور به یاد دارید؟ وقتی وانامی جایگزین میگوی ایندیکوس در مراکز تکثیر شد، با اینکه تجربه 20 ساله تکثیر میگو را داشتیم، چند درصد مراکز تکثیر در کشور توانستند در آن سال فقط یک میلیون پست لارو گونه جدید را به مزارع پرورش معرفی کنند؟ در حالی که هم کارشناسان خارجی و هم کارشناسان داخلی حضور داشتند و همه به علوم پایه شیلاتی اشراف کامل داشتند؟
- میپرسم: آیا جای تعجب نیست با اینکه در تولید قزل آلا رتبه جهانی داریم، ولی اگر از صد پرورشدهنده بپرسیم کدام لارو ماهی را برای پروش انتخاب میکنید، آیا نامهایی که بر زبان می آورند، غیر از برند اسپانیایی، دانمارکی، آمریکایی، فرانسوی و جدیداً آفریقایی، نامی دیگر خواهیم شنید؟
چرا اینگونه است؟! بیتعارف بگویم این چه انتظاری است که از هم داریم؟ منظورم همین سوالات بالاست؛ اما چه کنیم که چون نگاه و رفتارمان به روش های مختلف بر حذف یکدیگر در این اکوسیستم بنا نهاده شده، معمولا برای اثبات ندانسته ها، از این تاکتیک در تمام مباحث و گفت و گوهایمان استفاده می کنیم تا با حداکثر توان تیشه به ریشه این اکوسیستم ارتباطی بزنیم!
اما به قول سهراب سپهری: «چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید». این نکته را برای این اکوسیستم در نظر داشته باشید تا بگویم:
یک دانش آموخته شیلات بیش از 60 واحد دانشگاهی در خصوص شناخت سیستمهای مختلف آب و پروش گونههای مختلف آبزی گذرانده است و بعد از فارغ التحصیل شدن و حتی بعد از تجربه چند ساله، به محض تغییر گونه پرورش نیاز است به او وقت دهیم تا خود را با تاکتیک و تکنیک جدید آن سیستم سازگار کند؛ هرچند او از 20 هزار گونه ماهی شناخته شده، تکنولوژی تکثیر و پرورش تعداد اندکی از آن ها را آموخته باشد، اما بر این باورم با دادن فرصت به او قطعا خواهد توانست برای تولید انواع گونه های پرورشی معرفی شده به کشور اعلام آمادگی کند.
دانش ٱموخته دامپزشکی هم در خصوص بهداشت و مدیریت بیماریها قبل از اینکه وارد حیطه تخصصی مدیریت بهداشت دام از قبیل طیور، آبزیان، دام، زنبور عسل و... شود، بیش از 100 واحد دروس پایه و بنیادی مورد نیاز تشخیص بیماریها را از قبیل میکروبیولوژی شامل ویروس شناسی، باکتری شناسی، قارچ شناسی، انگل شناسی و... گذرانده است؛ بگذریم که فرایند تشخیص و بررسی بیماری ها را از پاتولوژی، سم شناسی و بیماری های متابولیک فرا گرفته تا داروشناسی. پس اینکه گاه گفته می شود تعداد واحد درسی بهداشت و بیماریهای آبزیان یک دانشآموخته بسیار اندک است، آیا واقعا به دیدهی انصاف به موضوع مینگریم؟
اگر نگاه ما اکوسیستمی باشد، به جای خندیدن به هم و نظارهگری به اجرای سناریوهایی تلخ و طنزگونه همچون «زیر همکف» که خواسته یا ناخواسته سیگنال حذف این رشته بنیادی تاثیر گذار در اقتصاد و بهداشت کشور را مخابره می کند، طور دیگری رفتار می کنیم. معتقدم اگر با هم از منظر اکوسیستمی وارد کارزار تعامل و عمل نشویم و در این بازی و تحلیل اکوسیستمی همانند چهار سازمان بینالمللی مهم یعنی کشاورزی و خواروبار جهانی (FAO )، تجارت جهانی (WTO )، بهداشت جهانی (WHO ) و سازمان جهانی بهداشت دام (OIE)، ندانیم جایگاهمان کجاست، بیشک حلقه های زنجیره تولید از مزرعه تا سفره نه فقط از هم جدا می شود، بلکه حذف نیز خواهد شد.
خلاصه این که تولید و رونق تولید و بهره وری در تولید، درست مانند یک اکوسیستم است؛ اگرچه با تعریف منطقی قوانین و مقررات می توان جلوی اشتباه و سوء استفاده ها را گرفت، اما با حذف هیچ عنصر و مولفه ای نمی توان به بقای اکوسیستم کمک کرد. مهم نیست در کجای این بازی باشیم؛ باید الگوهای درست رفتاری در گروه خود را بشناسیم و به فرصت و تهدیدهای ناشی از بازی سایر بازیگران هم توجه داشته باشیم؛ تا دیگر شاهد نباشیم مقالهای منتشر شود با عنوان: «در حسرت فهم درست دامپزشکی!»