مکان برگزاری کلاس تئوری: تهران ، خیابان ولی عصر، نرسیده به پارک وی، روبه روی صدا و سیما، ابتدای خیابان گلستان (شهنواز)
مکان برگزاری کلاس عملی: سعادت آباد، خیابان صراف ها جنوبی، 25 غربی (قره تپه ای)، پلاک 61
زمان برگزاری: ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ بهمن ماه 1398، ساعت 13 الی 17
مهر/ یک شرکت چینی رباتی به شکل گربه تولید کرده که مارس کت نام دارد و میتواند از بسیاری از قابلیتهای گربهها تقلید کند.
مارس کت که توسط شرکت الفانت رباتیکس تولید شده، به طور خودکار در محیط اطراف خود حرکت کرده و مانند گربهها جست و خیز میکند. برای تسهیل حرکت برای این گربه ۱۶ مفصل مجهز به موتور برقی در نظر گرفته شده است.
گربه یادشده در حین راه رفتن، کارهایی مانند بازی، خوابیدن و حتی دفن کردن برخی اشیا و زبالهها را در زیرزمین به سبک گربههای عادی انجام میدهد.
بر روی بینی این گربه یک دوربین نصب شده تا درک آن از محیط اطراف افزایش یابد. یک سیستم لیزری برای سنجش فواصل، یک میکروفون، یک بلندگو، شش حسگر لمسی و یک ریزپردازنده رایانهای Raspberry Pi از جمله دیگر امکانات این ربات است.
مارس کت با استفاده از ابزار یادشده، قادر به شناسایی اشیای مختلف است و همچنین از برخورد با موانع اجتناب میکند. درک و پاسخ دادن به فرامین صوتی نیز به همین شیوه صورت میگیرد.
نکته مهم اینکه هر یک از این گربههای رباتیک بر مبنای شیوه تعامل مالک خود، شخصیتها و ویژگیهای اخلاقی متفاوتی پیدا میکنند و رفتار و اخلاق آنها در گذر زمان بر همین اساس تغییر میکند. به عنوان مثال، اگر کاربری زیاد با گربه اش صحبت کند، گربه رباتیک هم به دفعات برای وی میو میو خواهد کرد. لحن و حالت صدای مالک هم در این زمینه تأثیرگذار خواهد بود.
در مجموع این گربه میتواند شش شخصیت متفاوت به خود بگیرد که عبارتند از مشتاق و سرحال در برابر سر به زیر و کناره گیر، پر انرژی در مقابل تنبل و اجتماعی در مقابل خجالتی.
نرم افزار این گربه به شکل متن باز طراحی شده تا کاربران بتوانند بنا بر میل خود امکانات جدیدی به آن اضافه کنند. باتری مارس کت بعد از یک بار شارژ برای سه ساعت قابل استفاده است. قیمت این ربات که به زودی به بازار میآید ۱۳۰۰ دلار است.
دکتر حسین یاوری / دامپزشک، متخصص بهداشت و بیماریهای آبزیان
از عمر واژه اکوسیستم نزدیک به هشت دهه میگذرد. حدود سالهای 1930 بود که یک گیاهشناس انگلیسی بهنام «روی کلافام» برای نخستین بار این واژه را خلق کرد و به کار برد. او در تعریف اکوسیستم چنین گفت: مجموعه عناصر فیزیکی و بیولوژیک که در کنار هم قرار میگیرند و در رابطه با یکدیگر، یک سیستم را خلق میکنند.
این تعریف بعدها کاملتر شد و به نظر میرسد یکی از کاملترین و پذیرفته شدهترین تعاریف اکوسیستم تعریفی باشد که «رابرت کریستوفرسون» در کتاب خود با عنوان Elemental Geosystems ارائه داد: اکوسیستم، یک سیستم طبیعی شامل گیاهان، حیوانات و میکروارگانیسمها (مجموعه موجودات زنده) است که در یک ناحیه مشخص با همه عوامل و اجزای فیزیکی غیر زنده محیط در تعامل هستند.
بحث اکوسیستم به تدریج در قالب زیرمجموعههای دیگری نیز توسعه یافت که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- رشد، بلوغ و مرگ اکوسیستمها
- تنوع گونههای زیستی در اکوسیستمها
- مدیریت اکوسیستم
- اقتصاد اکوسیستمها
- اکوسیستم اقتصادی
- اکوسیستم وب
- اکوسیستم کارآفرینی
اگر به برخی از اصطلاحات بالا با دقت بیشتری بنگرید، در مییابید امروزه اصطلاحاتی همچون اکوسیستم وب یا اکوسیستم کارآفرینی مورد استفاده قرار می گیرند که معنای اکوسیستم را از تعریف اولیه آن که مشتمل بر تعامل موجودات زنده و غیرزنده در محیط مشخص بود، به میزان قابل توجهی فاصله داده اند. طبیعتا وقتی یک واژه یا اصطلاح در نوشتارمان به کار میبریم، انتظار داریم به ما کمک کند که دنیا را به شکلی بازتر و عمیقتر ببینیم و تحلیل کنیم.
اما اتفاقات جالب و سیگنالهایی که در روزهای اخیر از سوی مخالفان و موافقان درخصوص دامپزشکی و شیلات به گوش رسید، این قلم را بر آن داشت با این سبک، یعنی تحلیل اکوسیستمی، جوهرش را بر روی کاغذ روان سازد. البته باید بگویم بنده در این جستار سعی در ابراز مخالفت یا موافقت نسبت به این مسئله ندارم؛ چون اولا فکر نمیکنم در جایگاهی باشم که بخواهم چنین کاری بکنم و دوم اینکه میخواهم دقیقا به همین مسئله بپردازم که این گونه حکم قطعی دادن درباره حذف یا ابقای یک دانشآموخته آکادمیک از یک زنجیره تولیدی، واقعا از کدام منطق و استدلال برمیخیزد؟
متعجبم ما ایرانی ها در عصر فرا اطلاعات که به مدد تکنولوژی، همگی ساکنان قاره ششم شدهایم و بنا به عقیده صاحبنظران، در ازای یک قرن برای ساکنان این قاره از منظر دانش داده ها، دیگر صد سال نیست و به یک دهم قرن دنیای واقعی، یعنی ده سال کاهش یافته است؛ چرا و چگونه هنوز به دنبال اثبات ندانسته های یکدیگر هستیم؛ آن هم نه با این هدف که مشکلی را حل کنیم، بلکه به هم بخندیم! هرچند قبلا هم در مطلبی آورده بودم طول عمر شرکتها در سال 2025 به بعد را 12 سال تخمین میزنند. پس اگر در این اکوسیستم هوشمند نباشیم، خود به خود حذف خواهیم شد. با این حال، از این جهت از واژه اکوسیستم استفاده کردم، چرا که طرف دوم این گفتوگو، یعنی فعالان شیلاتی کاملا به آن اشراف دارند. کافیست به روایات و سوالاتی که در ادامه خواهد آمد، از منظر انصاف بنگریم و هوشمندانهتر به آنها بیندیشیم و صد البته خیلی زود هم در پی پاسخی در تایید یا رد مطلب برای تک تک آنها نباشیم.
معتقدم همین اعتماد به نفس کاذب ما ایرانیان یکی از مهمترین عوامل ناپایداری مدیریت بر مبنای اکوسیستم هاست. مثلا کافیست یکی از دوستان قدیمیتان که از قضا او را کاملا می شناسید، بعد از چند سال به موبایل شما زنگ بزند و بر حسب اتفاق، شماره او را در دفترچه تلفنتان نداشته باشید که بتوانید همان ابتدا نام او را به زبان آورید؛ چه ایراداتی که این دوست قدیمی بر شما نخواهد گرفت! حال این که اگر با نحوه مکالمه تلفنی دو انگلیسیزبان تا حدودی آشنا باشیم، میدانیم که بعد از سلام، هر دو خودشان را معرفی میکنند تا از اتلاف وقت پرهیز شود. هدف از این روایت بیشتر این بود تا به طنز تلخ و مشهور دانشآموختگانی برسیم که به انحای مختلف در پی سنجش ندانستههای آنها هستیم تا دانستههاشان! که البته نه فقط دامپزشکی بلکه در همه رشتههای دانشگاهی روایتی از آن نقل شده است. هنوز که هنوز است، بارها برای سنجش همین کمینه، مزرعهدار بهجای شرح تاریخچهی مشکل مزرعه، بالاخص در حوزهی ماهیان آکواریومی، نام ماهی را میپرسد!
اکنون میخواهم در این پرسشها تامل کنید:
- میپرسم: اگر ماهی کوبیا (cobia ) یعنی همان ماهی سکن یا سوکلای را که اتفاقا بومی خلیج همیشه فارس است، همین فردا به یک یا چند دانشآموخته باتجربه شیلات با مدارج عالیه دانشگاهی بدهیم و بخواهیم تا سه ماه آینده 100 هزار لارو آن را برای پرورش آزمایشی در یک مزرعه تحویل دهند، چند نفر توان تولید آن را در کشور دارند؟
- میپرسم: آیا سال 1385 هنگام معرفی میگوی وانامی را به کشور به یاد دارید؟ وقتی وانامی جایگزین میگوی ایندیکوس در مراکز تکثیر شد، با اینکه تجربه 20 ساله تکثیر میگو را داشتیم، چند درصد مراکز تکثیر در کشور توانستند در آن سال فقط یک میلیون پست لارو گونه جدید را به مزارع پرورش معرفی کنند؟ در حالی که هم کارشناسان خارجی و هم کارشناسان داخلی حضور داشتند و همه به علوم پایه شیلاتی اشراف کامل داشتند؟
- میپرسم: آیا جای تعجب نیست با اینکه در تولید قزل آلا رتبه جهانی داریم، ولی اگر از صد پرورشدهنده بپرسیم کدام لارو ماهی را برای پروش انتخاب میکنید، آیا نامهایی که بر زبان می آورند، غیر از برند اسپانیایی، دانمارکی، آمریکایی، فرانسوی و جدیداً آفریقایی، نامی دیگر خواهیم شنید؟
چرا اینگونه است؟! بیتعارف بگویم این چه انتظاری است که از هم داریم؟ منظورم همین سوالات بالاست؛ اما چه کنیم که چون نگاه و رفتارمان به روش های مختلف بر حذف یکدیگر در این اکوسیستم بنا نهاده شده، معمولا برای اثبات ندانسته ها، از این تاکتیک در تمام مباحث و گفت و گوهایمان استفاده می کنیم تا با حداکثر توان تیشه به ریشه این اکوسیستم ارتباطی بزنیم!
اما به قول سهراب سپهری: «چشم ها را باید شست؛ جور دیگر باید دید». این نکته را برای این اکوسیستم در نظر داشته باشید تا بگویم:
یک دانش آموخته شیلات بیش از 60 واحد دانشگاهی در خصوص شناخت سیستمهای مختلف آب و پروش گونههای مختلف آبزی گذرانده است و بعد از فارغ التحصیل شدن و حتی بعد از تجربه چند ساله، به محض تغییر گونه پرورش نیاز است به او وقت دهیم تا خود را با تاکتیک و تکنیک جدید آن سیستم سازگار کند؛ هرچند او از 20 هزار گونه ماهی شناخته شده، تکنولوژی تکثیر و پرورش تعداد اندکی از آن ها را آموخته باشد، اما بر این باورم با دادن فرصت به او قطعا خواهد توانست برای تولید انواع گونه های پرورشی معرفی شده به کشور اعلام آمادگی کند.
دانش ٱموخته دامپزشکی هم در خصوص بهداشت و مدیریت بیماریها قبل از اینکه وارد حیطه تخصصی مدیریت بهداشت دام از قبیل طیور، آبزیان، دام، زنبور عسل و... شود، بیش از 100 واحد دروس پایه و بنیادی مورد نیاز تشخیص بیماریها را از قبیل میکروبیولوژی شامل ویروس شناسی، باکتری شناسی، قارچ شناسی، انگل شناسی و... گذرانده است؛ بگذریم که فرایند تشخیص و بررسی بیماری ها را از پاتولوژی، سم شناسی و بیماری های متابولیک فرا گرفته تا داروشناسی. پس اینکه گاه گفته می شود تعداد واحد درسی بهداشت و بیماریهای آبزیان یک دانشآموخته بسیار اندک است، آیا واقعا به دیدهی انصاف به موضوع مینگریم؟
اگر نگاه ما اکوسیستمی باشد، به جای خندیدن به هم و نظارهگری به اجرای سناریوهایی تلخ و طنزگونه همچون «زیر همکف» که خواسته یا ناخواسته سیگنال حذف این رشته بنیادی تاثیر گذار در اقتصاد و بهداشت کشور را مخابره می کند، طور دیگری رفتار می کنیم. معتقدم اگر با هم از منظر اکوسیستمی وارد کارزار تعامل و عمل نشویم و در این بازی و تحلیل اکوسیستمی همانند چهار سازمان بینالمللی مهم یعنی کشاورزی و خواروبار جهانی (FAO )، تجارت جهانی (WTO )، بهداشت جهانی (WHO ) و سازمان جهانی بهداشت دام (OIE)، ندانیم جایگاهمان کجاست، بیشک حلقه های زنجیره تولید از مزرعه تا سفره نه فقط از هم جدا می شود، بلکه حذف نیز خواهد شد.
خلاصه این که تولید و رونق تولید و بهره وری در تولید، درست مانند یک اکوسیستم است؛ اگرچه با تعریف منطقی قوانین و مقررات می توان جلوی اشتباه و سوء استفاده ها را گرفت، اما با حذف هیچ عنصر و مولفه ای نمی توان به بقای اکوسیستم کمک کرد. مهم نیست در کجای این بازی باشیم؛ باید الگوهای درست رفتاری در گروه خود را بشناسیم و به فرصت و تهدیدهای ناشی از بازی سایر بازیگران هم توجه داشته باشیم؛ تا دیگر شاهد نباشیم مقالهای منتشر شود با عنوان: «در حسرت فهم درست دامپزشکی!»
دیجیاتو/ دانشمندان چینی در محیط آزمایشگاه سلول موجود درون تخمدان موش را به تخمک تبدیل کرده و از آنها نوزاد موش عمل آوردند.
تیم پژوهشگران چینی با تزریق نوعی ماده شیمیایی به سلول های گرانولوزا که در تخمدان یافت می شود موفق شدند این سلول ها را به تخمک تبدیل کنند.
در ادامه از این تخمک ها نیز بعد از باروری نوزادان موش سالمی درست شد که خود آنها نیز توانایی باروری داشتند و نوزادان خود را به وجود آوردند.
با در نظر داشتن این امر که در محیط پیرامونی هر تخمک هزاران عدد از این سلول ها وجود دارد، به لطف این دستاورد امکان ایجاد چندین تخمک بارور با روش مذکور افزایش می یابد.
با این حال طبق گفته دانشمندان انتقال این دانش از موش ها به انسان هنوز مسیری طولانی را پیش رو دارد هرچند که بالاخره روزی، می توان از این متد برای حفظ باروری جانداران زنده استفاده نمود.
تخمدان ها به شکلی طراحی شده اند که می توانند از فولیکول ها تخمک بسازند. این اندام ها مملو از تخمک های نابالغی به نام oocyte هستند که توسط سلول های گرانولوزا احاطه شده اند. سلول های گرانولوزا بعد از جدا شدن از فولیکول ها دچار مرگ می شوند.
حالا دانشمندان چینی با تزریق مواد شیمیایی به سلول های گرانولوزا آن را تبدیل به سلول های نابالغ کاربردی در موش کردند. این سلول ها بعد از بارور شدن توانستند نوزادان سالمی را به وجود آوردند که تفاوتی با نوزادان طبیعی نداشتند.
وقتی این تخمک ها درون رحم موش های بزرگسال ماده قرار داده شدند به نوزادان سالم تبدیل شدند. این موش ها که حالا یکسال دارند می توانند تولید مثل کنند.
دکتر لین لیو از کالج علوم حیات دانشگاه Nankai در این باره گفته است:
این نخستین باری است که ما سلول های گرانولوزا را به oocyte تبدیل کرده ایم. تنها نکته در رابطه با لقاح آزمایشگاهی این است که دانشمندان صرفا از oocyte برای این منظور استفاده می کنند. بعد از بازیابی تخمک سلول های گرانولوزا در فولیکول نابود می شوند.
همین مسئله این فکر را در ذهن ما ایجاد کرد که اگر می توانستیم از خود سلول های گرانولوزا استفاده کنیم چه؟ از آنجایی که هر تخمک توسط هزاران گرانولوزا احاطه شده اگر می توانستیم آنها را به سلول های پرتوان تبدیل نماییم و بعد این سلول ها را به oocyte تغییر دهیم آنوقت با یک تیر دو نشان زده ایم.
البته برای اجرای این متد روی انسان به سال ها مطالعه نیاز است اما امید می رود که تکنیک یاد شده بیشتر در حفظ باروری موثر واقع شود تا درمان ناباروری.
یک قطعه کرکس وحشی مصدوم از نوع بال دال که توسط یکی از دوستداران محیط زیست و طبیعت به اداره حفاظت محیط زیست شهرستان مرزی آستارا تحویل داده شده بود، ظهر سه شنبه در محل محدوده ۶۰ هکتاری پناهگاه حیات وحش لوندویل آستارا رهاسازی شد.