طبق یافتههای جدید، گرگها درصورت زندگی اجتماعی با انسان، به او وابسته میشوند و روابط عمیقی با صاحبان خود برقرار میکنند.
شکی نیست روابط پایدار و کهن انسان با سگ، این حیوان را به موجودی خاص برای او تبدیل کرده است. سگها حتی بر تکامل انسان هم تأثیر گذاشتند؛ اما این حیوانات ویژگیهایی مثل ایجاد روابط احساسی عمیق و قوی با انسان را از اجداد وحشی خود بهارث بردند. تیمی از پژوهشگران دانشگاه لوراند مجارستان رفتار بین گرگهای دستآموز (کانیس لاپوس) و سگها (کانیس فامیلیاریس) را مقایسه کردند. ریتا لنکی، رفتارشناس، دراینباره میگوید:
سگها در وضعیت خطر بهدنبال جلب مراقبت صاحبان خود و در حضور آنان آراماند و در نبودشان علائم استرس را نشان میدهند. حالا این سؤال مطرح میشود که گرگهای بالغ دستآموز چه ویژگیهای مشترکی با سگها دارند که باعث وابستگی آنها به صاحبانشان میشود.
معیارهای علمی وابستگی به انسان عبارتاند از: ترجیح صاحب خود بر دیگران، احساس امنیت در حضور صاحب، بروز علائم استرس در نبود او و تلاش برای برقراری ارتباط و رفتارهای خوشآمدگویی در برخورد با صاحب. در مجموعهای از آزمایشها، گرگها رفتاری مشابه با سگها را نشان دادند. وقتی گرگها در محیطی ناآشنا رها میشدند، ناله میکردند، نفسنفس میزدند، لبهای خود را میلیسیدند (علائم استرس) و سعی میکردند محل اختفای صاحبشان را پیدا کنند. توماس فاراگو، رفتارشناس، معتقد است:
درمقابل وقتی غریبهای از مقابل گرگها ناپدید شود، رفتارهایی مثل استرس بهندرت بروز میکنند.
گرگها در حضور صاحبان خود تمایل زیادی به کنجکاوی و بررسی محیط پیدا میکنند. این تمایل نشاندهندهی حس ایمنی گرگها در حضور صاحبانشان است. آزمایش یادشده ماهیت رابطهی بین کانیسها (سگسانان) و انسانها را بررسی کرد. شخص شرکتکننده در این پژوهش، پرورشدهندهی اصلی گرگ نبود؛ بههمیندلیل طبق نتایج، چنین رابطهای معمولا در سنین بالاتر شکل میگیرد. رفتارشناسان این پژوهش بیان میکنند:
این نتایج نشان میدهند رابطهی انسان و سگها در پیوند اجتماعی بین گرگها ریشه دارد. ساختار اجتماعی گرگها بسیار مشابه با خانوادههای انسانی است.
محققان دانشگاه «تافتس» به تازگی موفق به مهندسی ژنتیک سلولهای گاو برای تولید گوشت آزمایشگاهی با «بتاکاروتن» شدهاند که در بدن انسان به ویتامین A تبدیل میشود.
دهها میلیون نفر در سراسر جهان با کمبود ویتامین A دست و پنجه نرم میکنند. کمبود این ماده مغذی مشکلات مخصوص به خود را به خصوص در کودکان ایجاد میکند. در دهه ۹۰ میلادی دانشمندان با مهندسی ژنتیک توانستند ژنهای بتاکاروتن را به برنج اضافه کنند، با این حال بحثهای زیادی درباره آن وجود دارد.
تا به امروز کشورهای کمی استفاده عمومی از این برنج با نام «برنج طلایی» را تایید کردهاند، اما دانشمندان همچنان به دستکاری ژنتیکی میوهها و سبزیجات برای افزایش مواد مغذی آنها ادامه میدهند که برای مثال میتوان به سیب زمینی طلایی و موز طلایی اشاره کرد. حالا محققان به سراغ ماده غذایی دیگری رفتهاند.
پژوهشگران دانشگاه تافتس اخیرا روی گوشت آزمایشگاهی کار کردهاند که مانند برنج طلایی، از بتاکاروتن بهره میبرد و «گوشت طلایی» نام دارد. دانشمندان و استارتاپها به عرضه گوشت آزمایشگاهی بسیار نزدیک شدهاند، با این حال اکثر آنها روی افزایش تولید و همچین تولید محصولات رایج آنها تمرکز کردهاند.
نویسنده ارشد مقاله جدید اعلام کرده:
«گاوها فاقد ژن برای تولید بتاکاروتن هستند. ما سلولهای ماهیچه گاو را مهندسی کردیم تا بتوانیم چنین مادهای و سایر مواد شیمیایی گیاهی را تولید کنیم. این روش به ما اجازه میدهد که مزایای تغذیهای را مستقیما به یک محصول گوشتی پرورشی منتقل کنیم. روش مورد استفاده احتمالا از طریق تراریختههای حیوانی و همچنین تولید گوشت معمولی غیرقابل اجرا باشد.»
تحقیق جدید یک اثبات مفهوم است و نشان میدهد که چگونه میتوان با مهندسی ژنتیک گوشت آزمایشگاهی با مواد مغذی گیاهی تولید کرد. به گفته پژوهشگران نه تنها میتوان به آن مواد معذی گیاهی اضافه کرد، بلکه میتوان گوشتی تولید کرد که میزان جذب دارو را افزایش میدهد.
پژوهش جدید همچنین به این موضوع اشاره میکند که گوشت آزمایشگاهی احتمالا سرطانزایی کمتری در مقایسه با گوشت معمولی دارد. دانشمندان تا عرضه تجاری چنین گوشتهایی مسیر طولانی در پیش دارند و علاوه بر پذیرش عمومی و همچنین کسب تاییدیه، تولید مقرون به صرفه آنها نیز یک چالش بزرگ است.
امروزه گاوهای شیرده از لحاظ ژنتیکی به گونه ای آماده سازی شده اند تا بتوانند مقدار زیادی شیر تولید کنند. نیاز به مصرف و هضم مقدار زیادی خوراک نیز در کنار این تولید بالای شیر وجود دارد. در گله های شیرده به علت انتخاب ژنتیکی که برای تولید بیشتر شیر صورت می گیرد و همچنین تغییر جیره های غذایی و تبدیل آن ها به جیره ای باانرژی بیشتر که فیبر موثر موجود در آن ها نیز کمتر است، جابجایی شیردان بیشتر اتفاق می افتد. تقریبا 5 درصد از گاوهای شیرده پربازده دچار جابجایی شیردان می شوند.
شیردان، معده "واقعی" نشخوارکنندگان است و می توان آن را با معده حیوانات تک معده ایقابل مقایسه است. شیردان ارگانی کوچک نیست و می تواند 27 لیتر مایع را در خود جا دهد؛ با این حال، در مقایسه با 180 لیتری که در رتیکولوم شکمبه جا می شود، کوچکتر به نظر می آید. شیردان که در سمت راست و در امتداد انتهای شکمبه قرارگرفته است می تواند به دلیل تغییرات در پُری شکمبه یا اندازه آن و جایگاه ارگان های داخلی، حرکت یا جابجایی وضعیت را تحمل می کند.
مهم ترین علت جابجایی شیردان، تغییراتی است که به دلیل زایمان یا مصرف خوراک به وجود می آید. هر چه شکمبه مدت زمان بیشتری پر بماند، امکان جابجایی شیردان کمتر می شود. با این حال، گاو در زمان زایمان با جابجایی شیردان، بیرون دادن گوساله، جفت و مایع مربوط به آن احساس خلا بزرگی می کند. ارگان ها تغییر مکان می دهند و شیردان می تواند از محل عادی خود لیز بخورد.
به علاوه، گاوها اغلب به دلیل زایمان مصرف خوراکشان کمتر می شود که این امر می تواند موجب شود که شکمبه راحت تر از محل اصلی خود سر بخورد. کتوزیس که در ماه های اول شیردهی رخ می دهد می تواند درکاهش مصرف خوراک و افزایش احتمال جابجایی شیردان نقش داشته باشد. تقریبا 80 درصد موارد جابجایی شیردان در اولین ماه شیردهی اتفاق می افتد. جابجایی به سمت چپ که در آن شیردان، سمت چپ شکمبه را به سمت بالا می کشد، اتفاقی بسیار رایج است و 80 درصد جابجایی های شیردان را شامل می شود.
علائم
اولین علائم جابجایی شیردان، کاهش مصرف خوراک، بی توجهی در رفتار و کاهش تولید شیر است. مقدار مدفوع تولید شده نیز ممکن است کاهش پیدا کند و مایعات موجود در آن نیز از زمان عادی بیشتر باشد. ضربان قلب و تعداد تنفس،عادی باقی می ماند. بهترین آزمایش تشخیصی، "پینگ تست" می باشد. اگر با گوشی پزشکی آزمایش پینگ تست انجام شود می توان با زدن ضربه به آن محل صدای غژ را شنید. زمانی که شیردان جابجا شود، گاز تولید می شود زیرا جریان منظم به دلیل چرخیدن دوازدهه کاهش یافته است. گاهی جابجایی شیردان می تواند با "چرخاندن" گاو یا دواندن آن اصلاح شود و بدین ترتیب ارگان ها تحریک شوند تا به جایگاه عادی و اصلی خود برگردند. زمانی که گاو معاینه می شود و احتمال جابجایی شیردان در آن وجود دارد، جراحی رایج ترین روش درمانی محسوب می شود. جراحی می تواند با تکنیک هایی با کمترین خطر انجام شود؛ اما همه جراحی ها خطری را به همراه دارند و گاو بعد از جراحی نیز یک دوره ریکاوری نیاز دارد که در آن زایش گاو ، و در صورت درمان با آنتی بیوتیک ها، شیر تولیدی آن بسیار ضعیف است.
پیشگیری
بهترین راه پیشگیری، مصرف خوراک مناسب است. پری شکمبه و در جریان بودن مداوم مواد، به حفظ و نگهداری شکمبه و شیردان در موقعیت صحیح خود کمک می کند. متاسفانه، مواقعی وجود دارد که مصرف مداوم امکان پذیر نمی باشد. علاوه بر مسائلی که در مورد زایمان وجود دارد، گاو غذا خوردن خود را متوقف می کند که علت آن بیماری، چالش های مایکوتکسین و تغییرات جیره غذایی است. حتی آب و هوا نیز می تواند بر مصرف خوراک تاثیرگذار باشد. برخی تصمیمات مدیریتی می تواند وقفه مصرف خوراک را کاهش دهد.
خلاصه
جابجایی شیردان در فارم های لبنی به دلیل تغییرات ژنتیکی و برنامه های خوراک بسیار رایج است. مدیریت و برنامه های خوراک دهی که پری شکمبه را از طریق مصرف ماده خشک مناسب تضمین می کنند و نبود انرژی را نیز کاهش می دهند، به کاهش تعداد گاوهایی که جابجایی شیردان داشته اند نیز کمک می کنند.
گرچه دودو بهعنوان اولین جانور منقرضشده به دست انسان در ذهن ما نقش بسته است، انسان پیش از آن موجودات بسیاری را نابود کرده بود.
زمانی در اواخر دههی ۱۶۰۰ در جنگلهای سرسبز موریس، آخرین دودو نفسهای آخر خود را کشید. این گونه پس از قرنها جستوخیز بیدردسر زیر گیاهان گرمسیری، درنهایت به دست انسانهایی که کمتر از ۱۰۰ سال پیش به این جزیره رسیدند، از بین رفت. انسانها با میل شدید خود به شکار، تخریب زیستگاه و انتشار گونههای مهاجم، میلیونها سال تکامل را از بین بردند و این پرنده را بهسرعت از صحنهی زمین محو کردند.
از آن زمان، دودو بهعنوان اولین نمونهی بازر انقراض ناشی از انسان در وجدان ما جای گرفته است. ما برای کم کردن از بار گناه خود ویژگیهایی را برای دودو عنوان میکنیم: این موجود چاق، تنبل و کمهوش بود و به این خاطر، انقراض او گریزناپذیر بود.
جولیان هیوم، دیرینهشناس و همکار پژوهشی موزه تاریخ ملی بریتانیا فسیلهای گونههای منقرضشده را مورد مطالعه قرار میدهد و بخشی از کار خود را به اصلاح شهرت ناخوشایند دودو اختصاص داده است. او با مدلسازی دیجیتال بقایای اسکلت یک دودو، بازسازی دیجیتال سهبعدی تهیه کرده است که تصویر کاملا متفاوتی از این پرنده ترسیم میکند و نشان میدهد این پرنده نسبت به آنچه در ذهن ما است، سریعتر، چابکتر و باهوشتر بوده است. هیوم میگوید: «دودو موجود بزرگ و چاقی نبود که اردکوار در اطراف در حال حرکت باشد. این پرنده بهشدت با محیط موریس سازگار بود.» درعوض، بهرهبرداری بیرحمانهی انسان علت اصلی مرگ نابهنگام دودو بود.
اما با وجود باور رایج، دودو اولین موجودی نبود که انسان آن را به نابودی کشید. درحقیقت، انسان هزاران سال پیش از آن، درحال از بین بردن جانوران روی زمین بود. بنابراین اگر دودو اولین گونهای نبود که ما آن را به انقراض کشاندیم، این عنوان دلسردکننده از آن کدام جانور است؟
مهاجرت انسانها
ما عادت کردهایم که درمورد انقراض گونهها که علت آن انسان بوده است، بهعنوان روند نسبتا جدیدی در تاریخ خود فکر کنیم. بااینحال، پژوهشگران شواهد دیرینهشناسی متقاعدکنندهای پیدا کردهاند که این ایده را رد میکند. هیوم گفت: «مشکل واقعی از زمانی شروع شد که انسان شروع به مهاجرت کرد.»
درمورد نقطهی آغاز هنوز بحثهایی وجود دارد؛ اما جدیدترین برآوردها نشان میدهند که مهاجرتهایی که منجر به پراکنش گستردهی جمعیت انسانها در سرتاسر جهان شد، با حرکت انسانیان (نئاندرتالها و دیگر خویشاوندان انسان باستانی و انسان خردمند) به خارج از آفریقا و جنوب شرقی آسیا حدود ۱۲۵ هزار سال پیش آغاز شد.
اینجا است که شواهد جالب میشوند. رکوردهای فسیلی حاکی از آن است که همزمان با وقتی که انسانها خانههای اجدادی خود را ترک کردند و طی دهها هزار سال بعد به سکونت در اوراسیا، اقیانوسیه و آمریکای شمالی و جنوبی پرداختند، افزایشی موازی در میزان انقراض جانوران عظیمالجثه (بزرگزیاگان) در سراسر آن قارهها رخ داد.
فلیسا اسمیت، استاد اکولوژی و زیستشناسی تکاملی در دانشگاه نیومکزیکو که به مطالعهی نحوهی تغییر اندازه بدن جانوران در طول تاریخ میپردازد، میگوید: «همزمان با مهاجرت انسانها به خارج از آفریقا، شاهد الگوی بسیار منظمی از انقراض هستید.»
همانطور که اسمیت و همکارانش در مقالهای که در سال ۲۰۱۸ در مجلهی Science منتشر شد، توضیح دادند، رکوردهای فسیلی نشان میدهد هر زمان که اجداد ما روی سرزمین جدیدی قدم میگذاشتند، در بیشتر موارد گونههای جانوران عظیمالجثه (خویشاوندان غولپیکر فیلها، خرسها، شاخدرازان و موجودات دیگر) طی چند صد تا یک هزار سال شروع به انقراض میکردند. چنین مقیاسهای زمانی انقراضی در هیچ زمان دیگری در چند میلیون سال گذشته اتفاق نیفتاده است (از زمانیکه دایناسورهای غیر پرنده حدود ۶۵ میلیون سال پیش توسط یک سیارک نابود شدند.)
اگر امروزه برخی از این گونههای از دسترفته روی زمین پرسه میزدند، همچون جانوران خیالی بهنظر میرسیدند. برای مثال، بهگفتهی اسمیت، جانور آرمادیلومانندی بهنام شیاردندان وجود داشت که به اندارهی یک ون فولکس واگن بود. شیاردندانها در پایان عصر یخبندان و درحدود ۱۲ هزار سال پیش از قارهی آمریکا محو شدند که احتمالا با ورود انسانها به آن منطقه ارتباط داشته باشد.
تعداد خرسهای غارنشین غولپیکر اوراسیا که چند صد پوند سنگینتر از خرسهای گریزلی امروزی بودهاند، حدود ۴۰ هزار سال پیش یعنی تقریبا در همان زمانیکه انسان شروع به پراکنده شدن در زیستگاه آنها کرد، بهشدت کاهش یافت. آمریکای جنوبی زمانی سکونتگاه تنبلهای زمینی غولپیکر بود و انسانها محتملترین علت مرگ آنها در حدود ۱۱ هزار سال پیش هستند.
چه چیزی موجب شد که خصوصا جانوران بزرگ در برابر گسترش انسانها تا این حد آسیبپذیر باشند؟ این جانوران احتمالا برای انسانهایی که وارد منطقه میشدند، تهدید به شمار میرفتند یا بهعنوان غذا شکار میشدند. علاوهبراین جانورانی که هرگز قبلا با انسان مواجه نشده بودند، احتمالا درمورد این تازهواردان عجیب که به سرزمینهای دستنخوردهی آنها میآمدند، بیاحتیاط بودند که این امر ممکن است موجب افزایش آسیبپذیری آنها دربرابر حمله شده باشد.
برخلاف جانوران کوچکتر که سریعتر تولید مثل میکنند، جانوران عظیمالجثه با سرعت بسیار کمتری تولید مثل میکنند و بنابراین در مقایسه با گونههای دیگر جمعیتهای کوچکتری دارند. هیوم توضیح میدهد: «بنابراین اگر بخش بزرگی از یک جمعیت را از بین ببرید، آنها نمیتوانند با سرعت کافی تولید مثل کنند تا جمعیتشان دوباره زیاد شود.»
البته فقط شکار نبود که جانوران بزرگ را تهدید میکرد؛ بلکه گسترش آتشسوزیهای ناشی از انسان که موجب تخریب زیستگاههای آنها میشد و افزایش رقابت انسانها برای غذا در نابودی آنها دخیل بود. بهعنوان مثال تصور میشود که انسانها با شکار شدید برخی گیاهخواران موجب انقراض خرس کوتاهچهره شدند که یک گونهی غولپیکر آمریکای جنوبی بود و وقتی میایستاد، ارتفاعش به بیش از ۳ متر میرسید و حدود ۱۱ هزار سال پیش نابود شد.
تغییرات اقلیمی همراه با تأثیرات انسانی نظیر شکار نیز ترکیب مرگباری برای برخی از جانوران عظیمالجثه بوده است که مشهورترین آنها ماموتها هستند که حدود ۱۰۵۰۰ سال پیش منقرض شدند (بهجز ماموت کوتوله پشمالو که تا حدود ۴ هزار سال پیش در جزیرهای در شمال روسیه زندگی میکرد.)
پاسخ؟
تمامی این شواهد حاکی از آن است که انسانها تقریبا از زمان پیدایش، بهطور سیستماتیک گونههای اطراف خود را نابود میکردند. هیوم میگوید: «مهاجرت ما فاجعهای در سراسر جهان به راه انداخت.» متأسفانه، ما نیز میراث نیاکان خود را ادامه دادیم و هزاران گونهی دیگر را منقرض کردیم؛ از جمله اسبهای آبی ماداگارسکار که حدود هزار سال پیش از بین رفتند و پرندگان موآ در نیوزلند که حدود ۶۰۰ سال پیش منقرض شدند و کبوترهای وحشی آمریکا شمالی که ۱۰۶ سال پیش نابود شدند. ما همچنین مسئول انقراضهایی هستیم که امروزه در حال اتفاق افتادن است.
اما هنوز به این پرسش پاسخ داده نشده است که کدام گونه اول منقرض شد. و پاسخ این است:
دادههای مربوط به انقراضهای ناشی از انسان در سراسر زمین تنها تا حدود ۱۲۵ هزار سال پیش قابل اطمینان است اما بدان معنا نیست که ما قبل از آن در آفریقا گونهها را منقرض نمیکردیم. درواقع، شواهد متقاعدکنندهای وجود دارد که نشان میدهد انسانها قبل از مهاجرت، حیوانات این منطقه را بهشدت شکار میکردند.
پژوهشهای اسمیت نشان داده که میانگین اندازه بدن جانوران آفریقایی در ۱۲۵ هزار سال پیش فقط حدود نصف اندازه بدن گونههایی بوده است که در آن زمان در قارههای دیگر زمین وجود داشتند. اسمیت میگوید: «آفریقا یکی از بزرگترین قارهها است، بنابراین باید دارای میانگین اندازه بدن برابر با میانگین اندازه بدن جانوران قارههای آمریکا و اوراسیا بوده باشد که تقریبا ۱۰۰ کیلوگرم بود. این واقعیت که چنین نبود، نشان میدهد قبل از ۱۲۵ هزار سال پیش تأثیر ناشی از انسانیان روی جانوران عظیمالجثهی آفریقا وجود داشته است.»
درواقع ازآنجاکه سایر تاریخ به ما میگوید انسانها از نظر نابود کردن بزرگترین موجودات یک اکوسیستم تبحر دارند، تقریبا میتوانیم با اطمینان بگوییم در آن زمان انسانیان در آفریقا مسئول انقراضهایی بودند که در دوران قبل از مهاجرت انسان رخ داد. بااینحال راهی وجود ندارد که مشخص کنیم اولین گونهای که از بین رفته، کدام گونه بوده است اگرچه اسمیت حدس میزند که گونهای از خانوادهی فیلها بوده باشد.
سرنخهایی برای آینده
ممکن است پاسخ روشنی به سؤال مطرحشده نداشته باشیم؛ اما شاید سؤال مهمتر آن باشد که بپرسیم انقراضهای ناشی از انسان چه چیزی درمورد حفاظت به ما میآموزد. انقراضهای گذشته نشان داده است که نابودی جانوران خصوصا جانوران عظیمالجثه، عواقب اکولوژیکی شدیدی بههمراه دارد. در نبود اثرات آنها، پوشش گیاهی و تنوع گونهها تغییر پیدا میکند. اسمیت حتی پژوهشی منتشر کرده است که نشان میدهد کاهش جهانی این جانوران در هزارهی گذشته منجر به کاهش مقدار متان شده است که احتمالا پیامدهایی برای اقلیم جهانی داشته است.
علاوهبراین وقتی جانوران از بین میروند، کل گونههای وابسته به آنها نیز تضعیف میشوند. دودوی نمادین یکی از این موارد است؛ احتمالا وقتی این پرندهها مردند، سوسک سرگینغلتان موریس نیز که برای بقای خود متکیبر مدفوع دودوها بود، از بین رفت.
اسمیت توضیح داد که درک انقراضهایی که در گذشته به خاطر انسان رخ داده است، به ما کمک میکند عواقب زیستمحیطی آنها را متوجه شویم و در این مورد دانش کسب کنیم که چگونه میتوانیم با حفظ گونههای باقیمانده، آن پیامدها را محدود کنیم.
حتی انقراض دودو سرنخهایی فراهم میآورد که امروز به ما در محافظت در اکوسیستمها کمک میکند. هیوم درحال کار روی پروژهای برای فهرستبندی هاگها و گردههای موجود در رسوبات اطراف فسیلهای دودو است تا تصویر دقیقی از جنگلهای آن زمان به دست آورد. این به کارشناسان محیط زیست کمک میکند بتوانند پوشش گیاهی آن منطقه را به حالت طبیعی بازگردانند. هیوم میگوید: «ما در حال بازسازی دقیق گونههای گیاهی و درختانی هستیم که در محیط زندگی دودوها قبل از ورود انسان وجود داشت.»
وقتی دودو را منقرض کردیم، تکهای از بهشت از بین رفت؛ بماند که هزاران گونهی دیگر را پیش از آن نابود کرده بودیم. اما شاید بتوان با اندیشه و تمایل به آموختن از اشتباهات خود بخشی از آن را احیا کرد.
دانشمندان به تازگی دریافتهاند که یک انگل عروس دریایی مانند ژنوم٬ میتوکندری ندارد. در واقع این اولین چند سلولی است که این فقدان در آن مشاهده میشود. این موجود نفس نمیکشد و زندگی خود را کاملا بدون نیاز به اکسیژن طی میکند. در این مقاله مرجع دامپزشکی ایران به نقل از مجله دلتا درباره این موجود زنده بدون نیاز به اکسیژن بخوانید.
این کشف تنها موجب تغییر باور و درک ما از زندگی روی زمین نمیشود. بلکه، میتواند پیامدهایی در جستجوی حیات فرازمینی نیز داشته باشد. حیات روی زمین در بیش از ۱.۴۵ میلیارد سال پیش شروع به پیشرفت و متابولیسم اکسیژن، یعنی تنفس کرد. اولین بار یک باکتری کوچک و بزرگ با یکدیگر ادغام شدند و به طور مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی کردند. این زندگی که برای هر دو گونه سودمند بود.
این رابطه همزیستی منجر به تکامل دو ارگانیسم در کنار هم شد و سرانجام این باکتریها به اندامکهایی به نام میتوکندری تبدیل شدند. هر سلول بدن به جز گلبولهای قرمز تعداد زیادی میتوکندری برای تنفس دارند. آنها اکسیژن را تجزیه میکنند تا مولکولی به نام آدنوزین تری فسفات (ATP) تولید شود که از آن برای تولید نیروی انجام فعالیتها استفاده میشود.
برخی سازگاریهایی وجود دارد که به بعضی از ارگانیسمها اجازه میدهد تا در شرایط کم اکسیژن رشد کنند. اما وجود ارگانیسمهای چند سلولی بی هوازی (بدون نیاز به اکسیژن) یکی از بحثهای میان دانشمندان بوده است. تا اینکه یک تیم تحقیقاتی نگاهی دقیق تر به یک انگل ماهی قزل آلا به نام Henneguya Salminicola کرد.
این انگلها که مضر نیستند میتوانند در کیستهای گوشتی ماهی و در شرایط کم و بی اکسیژن زندگی کنند. اما چگونه میتوانند چنین کاری را انجام دهند؟ با بررسیهای دقیق و میکروسکوپی که انجام شد، محققان دریافتند که این انگل ژنوم مربوط به میتوکندری، ظرفیت تنفسی و تقریبا تمام ژنهای مربوط به رونویسی میتوکندری را از دست داده است.
نتایج بدست آمده نشان داد که این موجود چند سلولی میتواند بدون نیاز به اکسیژن زنده بماند. اما این که دقیقا چگونه این کار را انجام میدهد همچنان یک راز است. ممکن است این انگل با دریافت و بیرون کشیدن ATP از میزبان خود این کار را انجام دهد.
این کشف تأیید میکند که سازگاری با یک محیط بیهوازی منحصر به یوکاریوتهای تک سلولی نبوده و میتواند در یک موجود چند سلولی و انگلی نیز تکامل یابد.