ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
حکیم مهر - در سال 1341 به عنوان مربی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران انجام خدمت می کردم. پایان وقت اداری یکی از روزهای پاییزی بود که دامدار پیری به بیمارستان دامپزشکی وصف نار آمد و گفت که گوساله اش بیمار است. پرسیدم: «ناخوشی گوساله تان چیست؟»
پیرمرد روستایی پاسخ داد: «سالم بود؛ ولی امروز شکمش پاره شده و دل و روده اش بیرون ریخته.»
چند نفر از اعضای هیأت علمی دانشکده حضور داشتند. از آنجا که وقت کار به پایان رسیده بود، هیچ یک حاضر نشدند با پیرمرد به روستای فرحزاد بروند. (آن زمان فرحزاد یکی از روستاهای پیرامون تهران بود)
پیرمرد بسیار افسرده و ناراحت شد و سر به پایین انداخت. با التماس گفت: «آقایان، من غیر از یک سر گاو و گوساله ام چیزی ندارم. برای خدا کاری بکنید.»
با دیدن این التماس رقت انگیز، به آقای دکتر مشکی که رئیس بیمارستان وصف نار بود، گفتم: «اگر اجازه می فرمایید، من با ایشان بروم.»
ایشان از اینکه کار پیرمرد انجام خواهد شد، بسیار خوشحال شدند و اجازه دادند. از پیرمرد خواستم که برود و خودرویی کرایه ای حاضر کند و تا آن زمان، من ابزارهای لازم را آماده کنم.
به زودی پیرمرد با خودروی کرایه ای بازگشت و من با کیف پر از دارو و ابزارهای دامپزشکی سوار خودرو شدم و به سوی مقصد رفتیم.
پیرمرد خانه ای گلین در روستای فرحزاد داشت. گوساله را روی گونی در حیات خانه خوابانده بودند. حال عمومی گوساله خوب بود، اما گویا در پی ضربه ای (احتمالاً لگد گاو) ماهیچه های تهیگاه راست دریده شده و اندرونه ها از شکاف بیرون زده بود. خوشبختانه پوست هنوز نشکافته و آلودگی به جای دریده شده، راه نیافته بود.
پس از تراشیدن موضع عمل و ضدعفونی لازم، پوست را برش دادم و روده ها را که از محل شکاف عضلات خارج شده و در زیر پوست قرار گرفته بود، به محوطه شکمی بازگرداندم و سپس، نخست پرده صفاق و ماهیچه عرضی شکم و پس از آن ماهیچه های مورب داخلی و خارجی شکم و یر پوست را با نخ کاتگوت کرومیک شماره 2 و با استفاده از بخیه های ضربدری دوختم. روی پوست نیز بخیه های تشکی تک تک زدم و کار به پایان رسید.
از آن جا که روی زخم فشار می آمد، روی آن را پس از پاشیدن افشانه پادزی دار (اسپری آنتی بیوتیک) با پارچه پهنی پانسمان کردم تا محل شکاف حمایت شود و فشار به محل نیاید. توصیه کردم گوساله زیاد حرکت نکند و با ملایمت بسیار او را جابه جا کنند.
پیرمرد و خانواده تهیدستش بسیار سپاسگزاری کردند. زمان ساعت پنج و نیم عصر بود. برایم چای آوردند، نوشیدم و خواستم که راننده را خبر کنند تا به تهران بازگردیم. گفتند: «آقای دکتر! راننده رفته است.»
یکه خوردم: «پس من چطور باید برگردم؟»
«شما کمی بنشینید تا ما ببینیم که می توانیم ماشین پیدا کنیم.»
«زودتر، که اگر من دیر کنم، پدرو مادرم بسیار نگران می شوند.»
نشستم و نیم ساعتی گذشت، اما خبری از خودرو نشد. به ناچار، کیف را به دست گرفتم و پای پیاده به سوی تهران به راه افتادم. هوا رو به تاریکی می رفت. نزدیک به سه ربع پیاده راه رفتم تا آنکه اتوبوسی رسید و بخشی از راه را با آن رفتم. سرانجام ساعت هشت و نیم شب به خانه رسیدم. پدر و مادرم، همان گونه که حدس می زدم، بسیار نگران بودند؛ آنان ساعت پنج عصر به رئیس بیمارستان زنگ زده و ایشان هم بسیار نگران شده بودند.
این همه دردسر و نگران کردن دوستان و پدر و مادر بدون دریافت دیناری پول، تنها برای آن بود که رسالت حرفه ای خود در کمک به تندرستی دام ها و به مردم تهیدست عمل کرده باشم.
خاطره ای از استاد دکتر پرویز حکمتی
برگرفته از کتاب خاطره های دامپزشکان، تالیف دکتر ودود حاجی زاده (داریوش افروز)
ارائه گواهی معتبر از دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران
زمان: 11 و 18 مهرماه ساعت 9 الی 13
هزینه کارگاه: 200 هزارتومن ( 25 درصد تخفیف دانشجویی)
با تدریس خانم دکتر فاطمه فروتن
همراه داشتن لپ تاپ الزامی است.
دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران یکی از دانشکدههای دانشگاه تهران است که به تربیت دانشجوی دکتری حرفه ای، دکترای PhD و دستیاری دامپزشکی میپردازد. دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران تأسیس ۱۳۱۱، نوع دانشگاه دولتی، رئیس دکتر مهدی وجگانی، معاون آموزشی دکتر مصطفی پیغمبری، معاون دانشجویی دکتر علیرضا باهنر.
تاریخچه:
در مهر ۱۳۱۱ مدرسه عالی بیطاری افتتاح شد و این مدرسه در سال ۱۳۱۶ به دانشکده دامپزشکی تغییر نام داد و از سال ۱۳۲۴ به دانشگاه تهران ملحق شد. ساختمان فعلی این دانشکده، در خیابان انقلاب، در سال ۱۳۳۹ گشایش یافت. دکتر مرتضی گلسرخی، کفیل وقت مؤسسه دفع آفات حیوانی، در اردیبهشت ۱۳۰۶ طی نامهای به اداره کل فلاحت لزوم تأسیس مؤسسه عالی بیطاری را یادآور شده و مینویسد: مدرسه بیطاری از بدو شروع بایستی کامل بوده و پرگرام آن موافق پرگرام مدارس عالیه اروپا و آمریکا باشد. وی نظامنامهای موافق آنچه در مدرسه لیون فرانسه موجود بود تدوین نموده و به اداره مزبور تقدیم نمود؛ ولی در سال ۱۳۰۸، وزارت قشون تصمیم به ایجاد مدرسه عالی دامپزشکی گرفته، که وزارت فلاحت در این خصوص با وزارت قشون موافقت نداشت. شادوران، دکتر حامدی، که در آن وقت در پاریس، سال چهارم و سال آخر مدرسه دامپزشکی «آلفور» را میگذرانید از موضوع با خبر شده و طی نامهای چنین مینویسد: وظیفه وزارت قشون تأسیس مدرسه دامپزشکی نبوده و پیش از گشایش آن باید بودجه ساختمان، استادان، آزمایشگاهها و … فراهم گردد. اگر بنا باشد اعتبارات کافی تفویض نگردد، بهتر آنست که از تأسیس ناقص چنین مدرسهای صرف نظر شده و مبلغ را صرف فرستادن چند نفر محصل قابل به اروپا نماید که در مدارس عالی آنجا تحصیل کرده، به مملکت مراجعت نمایند. (دکتر حسن تاج بخش در کتاب تاریخ دامپزشکی خود مینویسد: ای کاش امروز نیز به جای احداث پیدر پی دانشکدهها به تهیه مقدمات لازم میپرداختند) معالاسف به دلیل مخارج زیاد، تأسیس دانشکده به تأخیر افتاد تا در سال ۱۳۱۱، وزارت قشون با کمک وزارت فلاحت تصمیم جدی به شروع مقدمات کار میگیرند. با توجه به گرایش زعماء وقت تهران به کشور آلمان، به سفارت ایران در آلمان چنین نوشته میشود: متمنی است مقرر فرمائید ۷ نفر دکتر بیطار آلمانی که مخصوصاً در خصوص امراض گاو و گوسفند متخصص بوده و علاوه بر تحصیلات، اقلاً ۳ سال سابقه عملیاتی داشته باشند با احتساب حقوق و مخارج معرفی شده تا هر چه سریعتر جهت استخدام آنها اقدام شود. ایرانیها در پی جستجو در وزارت خارجه آلمان و دانشکده دامپزشکی «برلن» در نامهای مینگارند: دکتران بیطار آلمانی در کشور خود ارج و قرب زیادی دارند و چندان زیاد نیستند، حقوقشان ۱۰۰–۸۰۰ مارک است و به حقوق کم قانع نیستند. اگر چه این مبلغ زیاد نیست ولی با تنزل پول ایران گزاف مینماید. سرانجام پروفسور «دامن» استخدام شده که یک سال بعد به ریاست دانشکده دامپزشکی گمارده شد و سپس پروفسور «لوئی» و «گرو» نیز به او پیوستند. در مهرماه ۱۳۱۱ یعنی ۲ سال قبل از تأسیس دانشگاه تهران در زمان صمصامالملک دانشکده دامپزشکی در باغ دلگشا تأسیس شد و حدود ۱۶ نفر دکتر بیطار از فرانسه، آلمان و مجارستان برای ۳ سال استخدام شدند و حقوق سالیانه ۴۷۵ سکه طلا به آنها پرداخت شد. مراکز آموزشی و پژوهشیویرایش بیمارستان آموزشی و پژوهشی مردآباد کرج شامل بخشهای زیر میباشد: بخش بیماریهای درونی دامهای بزرگ، بخش مامایی و بیماریهای تولید مثل، بخش جراحی و رادیولوژی، بخش بیماریهای طیور، بخش کلینیکال پاتولوژی (شامل آزمایشگاههای بیوشیمی، ویروسشناسی، باکتریشناسی، هماتولوژی)، بخش کالبد گشایی آزمایشگاه تحقیقاتی لپتوسپیروز که با همکاری پروفسور Ellis و مرکز آزمایشگاه رفرانس سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۳۷۹ رسماً آغاز به فعالیت نمود. بیمارستان دامهای کوچک که واقع در خیابان قریب میباشد. دانشآموختگان ویرایش فهرست برخی از این دانشآموختگان برجسته در زیر آمدهاست:
احمد شیمی، میکروبشناس و استاد دانشگاه تهران بود. او از چهرههای ماندگار است.
رضا نقشینه، متخصّص آسیبشناس دامپزشکی از آمریکا و استاد دانشگاه تهران بود.
مهدی قلی نادعلیان، دارای رتبه استادی دانشگاه تهراندر رشته دامپزشکی است. وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان چهره ماندگار علمی کشور برگزیده شد.
محمدرضا بابامخیر، پدر دامپزشکی ایران، دارای دکترای تخصّصی علوم زیستی از دانشگاه پاریس فرانسه و عضو پیوسته فرهنگستان علوم و استاد دانشگاه تهران بود.
محمدرضا مخبر، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران است.
حسن تاجبخش، استاد ممتاز دانشگاه تهران و عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و از برگزیدگان چهرههای ماندگار است.
سید حسین میرشمسی، از چهرههای ماندگار، و دانشمندان معاصر ایران بود. او را «پدر واکسن ایران» میدانند.
حسین ابوترابیان، مترجم اهل ایران است.
محمد نظری، مجری مشهور صدا و سیما
عباس شفیعی، رئیس بخش تحقیق و تولید واکسن های ویروسی مصرف پزشکی مؤسسه تحقیقات واکسن و سرمسازی رازی از سال ۱۳۵۵ به مدت سی سال.